هنر و روانکاوی دو منظر مشاهداتی از یک پدیده مشترک اند به نام انسان ….
وچه بسا هنرمند جایگاهی والاتر از روانکاو را در ساحت هستی شناسانه خویش تجربه می کند …چرا که هنر در لحظه ای نطفه می بندد که هنرمند در ناخودآگاه خویش در دو شمایل ظاهر می شود ..مراجع و راونکاو
هنرمند اصیل با خلق اثر هنری خویش به غواصی در ناخودآگاهش پرداخته و بی کرانگی خویش را به تماشا می نشیند .
اساسا هنر نوعی گفتمان است گفتمانی در سطح ناخودآگاه وبه تعبیر لکانی گفتمانی از جنس گفتمان روانکاوانه که در آن هنرمند هر چهار جایگاه این گفتمان ( میل سوژه خط خورده دانش و دال بزرگ ) را هم زمان در روان خویش تجربه می کنند.
یکی از سوالاتی که در باب روانکاوی هنر در جامعه با آن مواجه هستیم این است که چرا هنر در دنیای امروزی تبدیل به ضرورتی غیر قابل انکار در زندگی روزمره عامه مردم گشته و هر فرد به فراخور جایگاه اجتماعی و فرهنگی که دارد تمایل دارد خود را در معرض سطوحی از این پدیده قرار دهد .
حال آنکه در گذشته وجود و ضرورت هنر به معنای عام امروزی آن مطرح نبوده است….
طبیعت انسان برای تولید میل اصیل یا به تعبیری عام تر شور زندگی نیازمند به تجربه فضای سکرآور و رازناک است و اگر هنر را واجد این دو شرط بدانیم و با این برهان که در دنیای کنونی تمامی پدیده های هستی زیر تیغ جراحی علم می روند و بشر با این روش پدیده های هستی را یکی پس از دیگری راز زدایی و از منظر خویش ناپدید می سازد می توان نتیجه گرفت که طلب هنر در دنیای مدرن نه جوششی از ناخودآگاه بلکه نوعی مکانیسم دفاعی جبران است برای رنگ باختگی هستی بشر…
نکته دیگر مفهوم زیست هنرمندانه است زیستی که در آن مفاهیم عمیق زندگی و پستی بلندی های آن فرد را در حالتی از ابهام و سرگشتگی قرار می داد و شخص هنرمندانه و قهرمان گونه از ساحت های مختلف زندگی پرده گشایی می کرد.حال آنکه در دنیای امروز سازه های پیش ساخته فکری قدرت زیست هنرمندانه را از بشر امروزی سلب می کند و فرد را در حالتی از رخوت فرو می برد تا بار دیگر برای این رخوت هم به دنیای بیرون متوسل شود و هنرجعلی پاسخی است به این سرگردانی بی پایان …
نکته دیگر در باب مفهوم هنر این است که در گذشته مفهوم هنر ریشه در ذات معناگرایانه فرد داشته حال آنکه دیدگاه های هنری امروزی به دلیل فاصله ای که از غایت هستی شناسانه خویش گرفته اند ساختار شکنی را مقدم بر معنا می پندارند .
یکی از اهدافی که هنر دنبال می کند جاری شدن و پیوستن است جاری شدن در مسیر زندگی و پیوند دوباره با هستی …
به همین دلیل بود که حکیمان با تجویز نسخه های هنری به بیماران خویش می کوشیدند هارمونی از دست رفته بیمار را به وی برگردانند.
هنر اصیل پیوند ما را با زندگی عمیق تر می کند حال آنکه هنر جعلی ما را از پیوند با دیگری ناامید می سازد.
کتایون ارباسی